به گزارش نویاب؛ عمر ورود ” مهدی نایبی” به بازار کسب و کار ایران هنوز به سه سال نمی رسد. اما در همین مدت وی در الوپیک برای حضور ۱۰۰ هزار موتور سوار در شهر به صورت تمام وقت و پاره وقت کار و مشتری پیدا کرده است.
نایبی مدیرعامل و بنیانگذار الوپیک معتقد است در هر کسب و کار اینترنتی مهم اول بودن نیست، بلکه مهم فردی است که به رهبری کسب و کار برسد.
نایبی چطور به ایران بازگشت؟
وی کودکیاش را در پاریس گذرانده و از سه سالگی به همراه خانواده به پاریس مهاجرت کرده و تا ۲۱ سالگی در فرانسه درس خوانده، ولی در نهایت علاقهاش به اقتصاد و بورس او را به لندن کشانده و آنجا به ادامه تحصیل پرداخته و فوق لیسانس اقتصاد میگیرد.
نایبی در نهایت جذب بورس و بازار های مالی و بانک می شود. خود او میگوید: پول در سیستم اقتصاد دنیا خیلی میچرخد و دردسر اصلی آدمهای ثروتمند این است که چطور از این پول استفاده کنند. در ۱۰ سالی که در بانک بودم با سرمایهگذاران بسیاری آشنا شدم و خیلی از این افراد الان جزو سرمایه گذاران الوپیک هم هستند.
در سال ۲۰۱۵ به تهران آمدم، آن موقع زمانی بود که شرکت هایی مثل دیجی کالا و برخی اپ های حمل و نقلی تازه داشتند شروع به فعالیت می کردند.خانواده ام میدانستند یک روز به ایران برمی گردم و کسب و کار راه میاندازم اما زمان و نوع آن مشخص نبود. تا اینکه با مشکلاتی که در بازارهای مالی و بانکی دنیا پیش آمد برای مدتی برای اجرای ایدههایی در حوزه موزه ها و گردشگری به آمریکا رفتم. ولی تلاشم به نتیجه نرسید و بعد به این فکر کردم که باید به ایران بروم.
مشورت راز موفقیت الوپیک
البته او شناختی در مورد ایران نداشته خودش میگوید یک نکته طلایی وجود دارد و آن این است که شما نباید عاشق ایده تان باشید.
من در چند ماه ابتدایی حضور در ایران با حدود ۴۰۰ نفر از کارآفرینان و استارتاپها برای شناخت جامعه و شرایط بازار جلسه گذاشتم. فقط اطلاعات جمع میکردم. اما به هر حال فهمیدم در حوزه حمل و نقل میشود ورود کرد و در همین حین با شریک فعلی خود به صورت اتفاقی آشنا شدم.
من علاوه بر تجربه در حوزه بازار سرمایه گذاری روابط خوبی با سرمایه گذاران خارجی داشتم و در نهایت شریک خوب و برنامهنویسی پیدا کردم که ۲۰ نفری نیرو داشت. که همهشان نیروهای خوبی بودند. یعنی یک ارتش آماده و مجهز داشتیم و به دنبال یک سرمایه بودیم.
در استارت آپ ها اولین مشکل این است که تیم اولیه را ندارند. ما این تیم را داشتیم.لذا با حجم و دانش بسیار پیشرفته شروع به کار کردیم. سرمایه هم کم داشتیم و تامین کردیم.
اسم پیک هم به گوشم نخورده بود!
نکته جالب این بود که من هر کجا میرفتم واژه پیک به گوشم میخورد. تا اینکه در سفری که به لندن رفتم و با یک سرمایهگذار بزرگ قرار داشتم چند اسلاید درباره ی شرکتی در برزیل به من نشان داد. عددها فوق العاده بزرگ و سیستمی شبیه الو پیک در برزیل بود که با دو سال کار به ۱۲ هزار درخواست روزانه رسیده بود.
در آن دوره همزمان روی ایده های مختلف کار می کردم تا اینکه بعد از دو ماه کار روی یک طرح آن را کنار گذاشتم و الوپیک را شروع کردم.
الو پیک برای راهاندازی و حرکت رو به جلو تاکنون در ۴ مرحله اقدام به جذب سرمایهگذار کرده است که بخش مهمی از آنها خارجی هستند. این ارتباط تنها به دلیل شناخت قبلی از بازارهای مالی اروپا و همکاری با شرکتهای خارجی حاصل شده است.
معتقدم در یک رقابت واقعی آن چیزی که حرف اصلی را میزند و در نهایت باعث جذب مشتری می شود ارائه سرویس بهتر با کیفیت بالاتر و قیمت پایین تر است.
چرا الوپیک ؟
وی در مورد علت نامگذاری الوپیک می گوید: شریکم ایده ای داشت که میخواست سایت سفارش یخ راه بیاندازد به اسم الو یخ. همانجا به اسم الوپیک رسیدم. من سایتو اینستاگرام آن را گرفتم و بچه ها در عرض سه ماه کارها را پیش بردند.
نکته جالب اینجاست که من سه سال پیش اصلا نمیدانستم پیک چیست و اسم پیک هم به گوشم نخورده بود و حالا صاحب این کسب و کار هستم.
جادوی کتاب و ورزش
او معتقد است اگر کسی بخواهد یک شرکت را به جایی برساند که موفق باشد باید صددرصد ذهن و زمان خود را برای این کار بگذارد. یعنی خودش و کارمند هایش باید با عشق و علاقه و تمام توان پای کار باشند تا موفقیت ممکن شود. وی در این رابطه می گوید: این طور نیست که من زمان مشخصی برای حضور در مجموعه داشته باشم. تمام وقتم را برای شرکت گذاشتم. اما نکته مهم در کنار این موضوع این است که ذهن شما هم باید آزاد باشد. خیلی ها دوست دارند استارتاپی راه بیاندازند اما نمیتوانند چون مشکلات زندگی مانع آنها می شود.
واقعاً راه انداختن یک سرمایه گذاری تمام وقت و ذهن طرف را میگیرد. همیشه رقابت هست و همه دنبال از بین بردن دیگران هستند. لذا فقط باید ذهن آزاد باشد.
برای رسیدن به این موضوع راهکاری مختلف وجود دارد که شخصی است. ما از ورزش استفاده میکنیم . ورزش آن آرامش و زمان کافی را برای باز ماندن ذهن و طروات روح به ما میدهد.
یکی از کارهای اصلی من غیر از بازی چوگان کتابخوانی است. عمدتا هم سه گروه کتاب می خوانم. اول بیوگرافی آدم های موفق که نشان میدهد برخی چقدر سخت جنگیدند تا به موفقیت برسند. دوم کتاب های تاریخی که زیاد میخوانم زیرا معتقدم اشتباه شخص از کم بودن تجربه نیست بلکه از نخواندن تاریخ است و این اصل مهمی است که مرا به خواندن تاریخ ترغیب کرد.موضوع سوم درباره استارتاپ ها است.
من در هفته چند کتاب در شرکت معرفی میکنم به همین جهت پیشرفت ما تا ۱۰ سال دیگر شاید به اندازه صد سال باشد. یعنی سرعت خیلی بالا می رود. من میخواهم حداقل شرکت را به جایی برسانم که نه تنها الگویی برای ایران که برای خارج از کشور هم بشود.
برامون مهمه بدونیم نظر شما درباره این مطلب چیه؟ لطفا به این مطلب امتیاز بدهید: ( )