شروع کار
من متولد سال ۱۳۵۴ در تهران هستم. با ورود به دانشگاه به طور جدی تدریس را آغاز کردم. سال ۷۲ بود که در نیازمندی های روزنامه آگهی تدریس شیمی را چاپ کردم. در روز یکی، دو تا دانشآموز زنگ میزدند و سی، چهل نفر معلم!!! خانوادهی دانشآموزان تا متوجه میشدندکه دانشجوی ترم یک هستم و تازه شروع به تدریس کردهام، خداحافظی میکردند. فقط در این ۱۰ نوبت آگهی، یک خانواده به من اعتماد کرد. اما جالب بود که اکثرا معلمهای دروس دیگر، غیر از شیمی به من زنگ میزدند و میگفتند اگر شما رفتید تدریس و دانشآموزان نیاز به تدریس سایر دروس داشتند، ما را معرفی کنید. من یکی، دو روز اول توجه نمیکردم و چون میخواستم تلفن اِشغال نشود، میگفتم چشم، اگر موردی بود به شما خبر میدهم.
جرقه یک ایده
بعد از چند روز به این فکر افتادم، تلفن معلمها را در هر درس با سابقهی تدریس، نشانی منزل و… بگیرم و یک بانک اطلاعاتی درست کنم. بعد از گذشت پنج، شش روز یک بانک اطلاعاتی حدود ۲۰۰ نفره از معلمان و دبیران دروس مختلف تهران را داشتم و به این فکر افتادم که با این معلمها میتوانم یک آموزشگاه تدریس خصوصی راهاندازی کنم و در متن آگهیهای جدید بنویسم، «تدریس تمامی دروس در تمامی مقاطع تحصیلی.» همین کار را هم کردم و چون آگهی صرفاً برای درس شیمی نبود، تقریباً روزی ۳ تا ۴ تا دانشآموز در دروس مختلف جذب میکردم و دبیران بابت این معرفی، ۳۰ درصد از حقالتدریس را به من میدادند.
تحول در سفر به یزد
سال۷۹، در یکی از روزهایی که به عنوان دبیر پروازی برای تدریس به یزد میرفتم، دوست فرهیخته و عزیزی که هماکنون در قید حیات نیستند، به نام آقای مهندس حمید قندهاری از من خواستند که یک روز هم در دبیرستان بهاباد که در ۲۰۰ کیلومتری شهر یزد واقع شده است، برای تدریس و رفع اشکال درس شیمی بروم. ایشان ساکن تهران بودند ولی در آن مقطع در بهاباد کارهای تحقیقاتی و عامالمنفعه میکردند. من هم با کمال میل پذیرفتم. وقتی با بچههای آنجا مواجه شدم، دیدم که امکانات آموزشی در آنجا تقریباً صفر است ولی شوق اشتیاق به یادگیری در چشمان تکتک آنها دیده میشد.
آنها به صورت شبانهروزی با کتابهای آموزشی آن هم به صورت محدود، خودشان را برای کنکور آماده میکردند. تیمهای ۳ نفره تشکیل داده بودند، مثلاً کتاب آموزشی فیزیک به مدت دو روز در اختیار یک تیم بود و سایر کتابها در اختیار تیمهای دیگر و به صورت چرخشی از این تعداد محدود کتاب استفاده میکردند. آقای مهندس قندهاری میگفت: «این دانشآموزان با همین امکانات، همهساله رتبههای خوبی در کنکور کسب میکنند و اگر امکانات بیشتر باشد، قطعاً رتبههای بهتری به دست خواهند آورد.»
تولد گاج
بعد از بازگشت از یزد و مشاهده اثربخشی کتابهای آموزشی در روند تحصیلی دانشآموزان در نقاط کمبرخوردار، بیدرنگ شروع به تألیف کتاب شیمی به زبان ساده نمودم و سعی کردم تمامی تجارب دوران تدریسم را به زبانی شیوا و آسان برای دانشآموزان به رشتهی تحریر درآورم، به گونهای که یک دانشآموز بدون نیاز به معلم شیمی بتواند این درس را بیاموزد.
تألیف این کتاب حدوداً یکسال طول کشید و همزمان نیز قصد مهاجرت به کشور آلمان را برای زندگی و ادامه تحصیل داشتم. برای چاپ کتاب به ناشران زیادی مراجعه کردم، ولی همگی میگفتند این کتاب فروش نمیرود، چون سهم مطالب آموزشی آن نسبت به پرسشهای ۴ گزینهای آن بیشتر است. در آن مقطع، کتابهای تست از فروش خوبی برخوردار بودند و به نوعی ابزار کار معلمان کنکور بودند؛ ولی من اعتقادم غیر از این بود، چون هدفم از تألیف این کتاب، آموزش به دانشآموزان به زبان ساده بود. خصوصاً دانشآموزان نقاط کمبرخوردار که از امکانات آموزشی کنکور کمبهره یا بیبهره بودند. به یاد میآورم، سال ۱۳۸۰ یک ماشین پاترول داشتم و آن را فروختم و از وزارت ارشاد، مجوز چاپ کتابم را تحت عنوان «ناشر مؤلف» گرفتم و آن را در شمارگان ۵۰۰۰ نسخه چاپ کردم.
مسیر پر پیچ و خم گاج
ابتدا سعی کردم، کتابها را بفروشم که در فروش با مشکلات زیادی از سوی کتابفروشان و توزیعکنندگان کتاب روبهرو بودم. من به عنوان یک معلم با این بازار آشنا نبودم و آنها تا ۵۰ درصد قیمت پشت جلد کتاب را برای حق توزیع و فروش میخواستند و این موضوع برای من قابل قبول نبود، چون هزینهی تمام شده آن کتاب، تازه بدون احتساب حقالتألیف خودم بیش از ۵۰ درصد بود.
جالب اینکه میگفتند کتابها را به صورت امانی در اختیار ما قرار بده و پس از ۳ ماه مراجعه کن، هر تعداد را که فروخته باشیم پس از کسر ۵۰ درصد از قیمت پشت جلد، پرداخت و الباقی را مرجوع میکنیم! من این شرایط را نپذیرفتم و چون قصد سفر داشتم و کتاب را کتاب مفیدی میدانستم، تصمیم گرفتم، تمامی ۵۰۰۰ نسخه از کتاب را به دبیران شیمی سراسر کشور هدیه دهم، بنابراین نامهای نوشتم و ویژگیهای کتابم را به معلمان توضیح دادم و همراه با کتاب از طریق مدارس برایشان به رسم هدیه فرستادم.
چند روز بعد از ارسال کتابها، یک اتفاق جالب افتاد و آن اینکه معلمان بعد از مطالعه کتاب، تقاضای خرید به تعداد زیاد برای دانشآموزان خود را داشتند، گاهاً به تلفن درج شده در کتاب زنگ میزدند یا به دانشآموزان خود میگفتند این کتاب را تهیه و با خود داشته باشند. طبیعی بود دانشآموزان برای تهیه کتاب به کتابفروشیها مراجعه میکردند و کتابفروشان و توزیعکنندگان، این بار حاضر بودند کتاب را با تخفیف ۳۰ درصد به جای ۵۰ درصد آن هم به صورت نقدی تهیه کنند.
این کتاب آنقدر با استقبال روبهرو شد که دبیران و دانشآموزان خواهان سایر دروس با این شیوه نگارش یعنی توضیح مفاهیم درس به زبان ساده به همراه پرسشهای ۴ گزینهای بودند و من برای پاسخگویی به این نیاز، تصمیم گرفتم که از مهاجرت صرف نظر کنم و در شهریورماه ۱۳۸۱، مجوز انتشارات بین المللی گاج را گرفتم.
با ما همراه شوید: